موسیقی ملی ایران
موسیقی ملی ایران
گذری بر موسیقی فاخر ایرانی و دماوند موسیقی ایران استاد محمدرضا شجریان 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی ملی ایران و آدرس ali-bayat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

معرفی برخی ازا‌ساتيد مو‌سيقی ايران (بخش اول )

 

ا‌ستاد  ابوا‌لحسن صبا

 از موسيقیدانان و آهنگسازان ايران


 


ابوالحسن صبا از موسيقيدانان و آهنگسازان ايرانی است که صدای ويولن را به خدمت موسيقی ايرانی گرفت. وی يکی از شخصيتهای برجسته در موسيقی و هنر ايران در نيمه ی اول قرن بيستم است. صبا با شاگردانی که پرورش داد و با روشهايی که در نواختن سازهای ايرانی نوشت، روی نسلهای بعد از خود اثر شگرفی گذاشت.



وی به روايتی در سال ١٢٨١ و به روايت ديگری در چهاردهم فروردين ماه ١٢٨٢، در محله ی ظهيرالسلام تهران زاده شد. پدرش، ابوالقاسم خان کمال السلطنه، مردی از خاندان فضل و هنر، نوهی محمودخان صبا، ملک الشعرای دربار فتحعلی شاه قاجار بود. ابوالحسن، که بعدها نام جد بزرگش صبا را برای نام خانوادگی خود برگزيد، از همان کودکی علاقه ی خاصی به موسيقی داشت به طوريکه در پنج سالگی به انگشتان پاهايش نخ مي بست و با کمک دهانش صدای تار درمي آورد. پدرش که خود اهل موسيقی بود و به آن علاقه داشت، صبا را در شش سالگی پيش دوستانش که از اساتيد موسيقی بودند، برد تا به او نوازندگی بياموزند.

 


صبای جوان آنچنان شيفته ی موسيقی بود که روزها سه تارش را به مدرسه مي برد و در زنگ تفريح ، هم شاگرديهايش را دور خود جمع ميکرد و برای آنها مينواخت. وی بسياری از سازهای ايرانی را مينواخت و هر کدام را نزد استادان برجسته ی زمان خود ياد گرفته بود؛ ويولن از حسن خان هنگ آفرين، تار و سه تار از ميرزا عبدالله و درويش خان، سنتور از علی اکبر شاهی، کمانچه از حسين خان و تنبک از حاجي خان ضربی.

علاقه و استعداد صبا در زمينه ی موسيقی باعث شد که وی رفتن به مدرسه ی عالی موسيقی را به کالج آمريکايی ترجيح دهد. در سال ١٣٠٢ کلنل علينقی وزيری، از تارنوازان برجسته ی تاريخ موسيقی ايران، مدرسه ی عالی موسيقی را تأسيس نمود و ابوالحسن صبا در آنجا مشغول به تحصيل شد. از همانجا بود که صبا با ايجاد سبک جديدی در نواختن ويولن تأثير شگرفی در نحوه ی نواختن آن در موسيقی ايرانی گذاشت. وی معتقد بود که قبل از اين مدرسه، ويولن در موسيقی ايرانی به طرز مخشوشی نواخته ميشد که شايسته ی آن نبود و در حقيقت ويولن از روی کمانچه مشق ميشد.
صبا در ٢٢ سالگی دانشجوی ممتاز و تکنواز برنامه های مدرسه ی عالی موسيقی شد و مورد احترام و تشويق اساتيد و دوستانش قرار گرفت. نخستين اثر ضبط شده ی صبا قطعه ی «زرد مليجه» با ويولن بود که در ميان دو بند سرود (ای وطن)به صدای روحانگيز در سال ١٣٠٦ در قالب صفحه توليد شد که بسيار هم مورد توجه قرار گرفت.

استاد صبا در سال ١٣٠٦ از طرف استاد علينقی وزيری مأمور شد تا در رشت مدرسهای مخصوص موسيقی تأسيس کند. وی نزديک به دو سال در رشت اقامت داشت. در طول اين دو سال، علاوه بر تدريس موسيقی به روستاها و کوهپايه های اطراف رشت ميرفت و به جمع آوری آهنگها و نغمه های محلی ميپرداخت. او آنچه که در ساز نوازندگان يا نی چوپانان ميشنيد، به دقت به روی کاغذ مي آورد.

نوازندگان محلی تعريف ميکردند که وقتی صبا به ديدارشان ميرفت با چه دقتی به سازشان گوش ميداد و مينوشت و با چه شور و اشتياقی آنچه را که شنيده بود، برای ايشان مينواخت. صبا معتقد بود که منابع و سرچشمه های اصلی موسيقی سنتی ايرانی همان آهنگها و نغمه های محلی است.

دکتر تقی تفضلی، نويسنده و موسيقيشناس، درباره ی صبا ميگويد: >صبا نگران بود که يک عده هميشه ميگويند موسيقی ايرانی غم انگيز، پردرد و غمناک است. ميگفت اگر قرار باشد که برای عوض کردن آن، بگردند که يک موسيقی نشاط انگيز پيدا کنند و خداي ناکرده ريشه ی آن موسيقی، موسيقی ايرانی نباشد، اين صدمه و آسيبی است که به موسيقی ايرانی ميخورد و نوعی از موسيقی به وجــــود مي آيد که ايرانی نخواهد بود. زيرا مي بينيم عدهای هستند که موسيقی اصيل ايرانی را فــــراموش کرده اند و موسيقيای که تحويل جوانها ميدهند، چيزی که نيست، موسيقی اصيل ايرانی است! صبا از اشخاصی است که کاملاً سنت موسيقی ايرانی را حفظ کرده و باعث افتخار موسيقی ايرانی است.<


ذوق و شيوهی پژوهندگی صبا در زمينه ی جمع آوری و تنظيم موسيقی محلی منحصربه فرد بود. ژاله، دخترش، در اين زمينه ميگويد: (يک روز درويشی از کنار منزل ما رد ميشد و مشغول نواختن آهنگی بود. پدر را ديديم که با عجله و با همان لباسِ منزل بيرون رفت و به دنبال درويش دويد تا آن ترانه را ثبت کند و از هر تکه برگهای که در جيب داشت برای ثبت آن ترانه استفاده کرده بود.(


حاصل تلاشهای صبا و ارمغانهايی که وی از سفر گيلان با خود آورد، قطعات به يادماندنی نظير ديلمان، رقص چوبی قاسم آبادی، کوهستانی و اميری مازندرانی بود. اين سفرها در حقيقت روح معلمی را در صبا پرورش داد. سفر صبا به گيلان نقطه ی عطفی در زندگی او و همچنين در سرنوشت موسيقی ايران به شمار مي آيد. پس از برگشتن از گيلان نيز، در سال ١٣١٠، در دو اتاق از خانه ی بزرگ پدريش کلاس موسيقی داير نمود و مشغول به تدريس شد.


در سال ١٣١١ صبا با يکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندياری، دخترعموی نيما يوشيج، ازدواج کرد و صاحب سه دختر با نامهای غزاله، ژاله و رکسانا شد. او هيچگاه فرزندانش را به يادگيری موسيقی تشويق نميکرد. به گونهای که دخترش، غزاله، از پدرش شنيد که ميگفت: (از نسل خودم موسيقيدان نمي خواهم).



 



از آنجاييکه صبا در مدرسه عالی موسيقی درس خوانده بود، بسياری او را به عنوان موسيقيدان مطرح ميشناختند که در اين ميان صفحاتی که وی پر کرده بود نيز در شهرت وی نقش بسزايی داشت و باعث جذب شدن شاگردانش ميشد. اما هنگاميکه «راديو تهران» در سال ١٣١٨ شروع به کار کرد، صدای ساز و آواز او به گوش همه ی ايرانيان رسيد و از آن هنگام صبا به عنوان استاد يگانه ی ويولن شناخته شد.

 

 

صبا، علاوه بر ويولن، سازهای ديگر را نيز تعليم ميداد و با بهره گيری از تجربياتش در دوران يادگيری خود، از روشهای گوناگونی جهت تدريس استفاده مينمود، به خصوص در مورد ويولن، که چندان دنباله رو روشهای غربی نبود. وی در تدريس، سعی ميکرد که هرچه ميداند به هنرجو بياموزد. از آنهايی که با استعداد بودند اما توانايی پرداخت شهريه را نداشتند، مبلغی دريافت نميکرد و به گفته ی فرزندانش، شبها تا دير وقت به کار تدريس مشغول بود. از نظر صبا، در موسيقی و يادگيری آن، همواره مرزی وجود دارد که برخی ميتوانند از آن عبورکنند و به پيش بروند و برخی نميتوانند. او افراد با استعداد را تشويق ميکرد و افرادی را که نميتوانستند از آن مرز عبور کنند، به کار ديگری ترغيب مينمود.


حاصل اين تلاشها در تعليم موسيقی افرادی بودند نظير علی تجويدی، رحمت الله بديعی، فرامرز پايور، منوچهر جهانبگلو، ملکه برومند و اميرهمايون خرم.


آثار مکتوب صبا در زمينه ی تدريس عبارتند از: رديف مجلس برای ويولن (در سه جلد)، برای سنتور (در چهار جلد) و برای تار و سه تار (در يک جلد). تعدادی از آثار معروف صبا عبارتاند از: زنگ شتر، بهارمست، به زندان، به ياد گذشته، در قفس و چهارمضرابهای گوناگون.

 

 صبا، علاوه بر موسيقی، نقاشی را در دوران جوانی در مدرسه ی کمال الملک آموخت. وی علاوه بر آشنايی کامل با ادبيات کلاسيک ايران، زبان انگليسی را خوب ميدانست و از ادبيات جديد نيز اطلاع داشت. اين موسيقيدان بزرگ با نيما يوشيج و شهريار روابط نزديک داشت. از ميان تمام سازهايی که مينواخت، «سه تار» را برای خلوت تنهايی خود برگزيده بود و عقيده داشت که سه تار بهترين وسيله ای است که نوازنده ميتواند با آن احساساتش را بيان کند. صبا را ميتوان احياکننده ی روش صحيح و قديمی سه تارنوازی دانست.


ابوالحسن صبا تا آخر عمر خود به تعليم موسيقی مشغول بود. وی در ٢٩ آذرماه سال ١٣٣٦ در سن پنجاه و پنج سالگی بر اثر بيماری قلبی در تهران درگذشت و با يک تشييع جنازه ی باشکوه در گورستان ظهيرالدوله ی تهران به خاک سپرده شد. خانه ی صبا پس از مرگش، در سال ١٣٥٣ توسط دانشکده ی هنرهای زيبای کشور تبديل به موزه شد و بسياری از نقاشی ها و آثار تزئينی و سازهايی که ساخته بود در آن نگاه داری ميشود.

 

 


استاد شهريار، شاعر معاصر برجسته ی ايرانی، با ابوالحسن صبا از دوران جوانی صميمی بود و در زمان مرگ او نيز، بر بالينش حضور داشت. استاد شهريار قطعه ی زير را پس از مرگ ابوالحسن صبا سروده است:



استاد ابوالحسن صبا


ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟

تو که آتشکده ی عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی؟

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاه ی را

که خود از رقت آن بيخود و بيهوش شدی

تو به صد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟

خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگين از تست

تو هم آميخته با خون سياوش شدی

 

 

 

مولف بر سر مزار استاد صبا در ظهيرالدوله (تهران)

از سمت راست : مجتبی غلامی . مجید غلامی . علی بیات

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

بگذار تا مقابل روی تو بــــــگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم شوق است در جدايی و جوراست در نظر هــم جـور به که طـاقت شـوقت نــــياوريم ----------------------------------------------- نام : علـی نام خانوادگی: بیـات ساز مورد علاقه : تـار آواز مورد علاقه :ابوعطا ----------------------------------------------- یاری انـدر کس نمی بـینم یـاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد؟ دوستداران را چه شد؟ آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟ خون چکید از شـاخ گل، ابـر بـهاران را چه شد؟ کـس نـمی گویـد کـه یـاری داشـت حـق دوسـتی حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟ لعـلی از کـان مـروت بـرنـیامد، سـال هـاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهر یاران بود و خـاک مـهربانان این دیـار مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟ گوی توفـیق و کـرامت در مـیان افـکـنـده¬اند کس به مـیدان در نیامد، سواران را چه شد؟ صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عـندلیـبان را چه پـیـش آمـد؟ هَـزاران را چه شـد؟ زهره سازی خوش نمی سازد، مگر عودش بسوخت؟ کــس نـدارد ذوق مــستـی، مـیگـسـاران را چـه شــد؟ حافـظ! اسرار الـهی کـس نـمی دانــد خــمــوش از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 116
بازدید دیروز : 66
بازدید هفته : 116
بازدید ماه : 607
بازدید کل : 38192
تعداد مطالب : 187
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ

پایگاه مرکزی اطلاع رسانی گروه انسانهای سبزGPG
Alan Quasha Quadrant
Alan Quasha


Alan Quasha Quadrant
Alan Quasha
دریافت کد لوگو